Thursday, October 22, 2009

نگاهی به مضامین و لایه های درونی مصاحبه اخیر مهندس موسوی


کازی از گروه تحلیلگران انقلاب سبز

مهندس موسوی بر خلاف روال چند ماه اخیر، به جای صدور بیانیه از طریق پیام ویدئویی با طرفداران خود گفتگو کرده است. این اولین مصاحبه تصویری وی، بعد از کودتای انتخاباتی به شمار میرود و هم از نظر محتوای سخنان و هم شکل بیان، دارای نکات ارزشمندی است. به همین دلیل سعی کردیم نکات درونی و بعضا پنهان این پیام را به طور مختصر رمزگشایی کنیم.

ملی
مدتی است که موسوی به جای ابطال انتخابات، بر حاکمیت ملی تاکید میکند. به نظر میرسد این مفهوم، به بهترین نحو، عصاره و چکیده مطالبات اکثریت ملت را به صورتی فراتر از شکل و نام نظام سیاسی، نشان میدهد. مسلما وقتی شخص یا گروهی، حاکمیت ملت را به عنوان اصل اساسی در برنامه سیاسی خود بپذیرد، نتایج و ملزومات آن را هم قبول خواهد داشت. یعنی اگر ملت در مقام حاکم بلامنازع بر سرنوشت کشور، طرح یا شکلی از حکومت را انتخاب کنند، او نیز آن رای را قبول خواهد کرد. البته هر شخص میتواند آزادانه عقیده خود را ابراز کند و نظام حکومتی مورد علاقه خود را معرفی نماید. بدین ترتیب، همه آحاد ملت، با هر عقیده و مرام سیاسی، در یک وحدت عمل (نه لزوما وحدت کلمه) برای تثبیت حاکمیت ملی تلاش میکنند. تمام عقاید و افکار سیاسی محترم اند، به این شرط که بر اصل حاکمیت ملت مبتنی و معتقد باشند.

به مثابه زندگی
مشکل جامعه ایران، فقط یک کودتا در قوه مجریه کشور نیست. چه بسا احتمال داشت که تقلب صورت نمیگرفت و موسوی رئیس جمهور میشد و مانند دوران خاتمی هر 9 روز یکبار، با حکم حکومتی و قتل زنجیره ای، بحرانی بر سر راه دولت مشروع ایجاد میکردند. دولت کودتا فقط یک عفونت یا یک نشانه از بیماری استبداد است که زندگی جامعه ایران را تهدید میکند. باید هر جا که دولت قیم مآب به هر صورت حضور دارد، پاکسازی و ضد عفونی گردد. اگر عضوی از بدن دچار عفونت شود، لازم نیست فورا قطع و نابود شود. ابتدا تمام تلاش خود را برای گند زدایی و پاکسازی انجام میدهیم و اگر موثر نبود، جراحی در دستور کار قرار خواهد گرفت. نباید با هدف از بین بردن یک ویروس در بدن آلوده، بیمار را کشت (!) پس هر جا که دولت کودتا هست، سبزها هم هستند؛ دیگر مانند سابق نیست که دولت هر وقت دلش خواست، کشور را تعطیل کند و در خیابانهای خالی از جمعیت رژه برود و مردم مانند سیل زدگان و قحطی زدگان از شهر فرار کنند و در جاده های شمال و جنوب کشور کشته شوند. از این پس، طرحهای ارعاب و وحشت (گشت و ایست و ...)، تظاهرات رسمی، نمایشگاه ها، همایش ها، جشنواره ها، سفرهای استانی، سفرهای بین المللی، مراسم حج، مراسم افتتاح و ... هر جا که نشانه ای از عفونت استبداد مشاهد شود، باید بلافاصله و با قاطعیت ضد عفونی شود تا سلامت و «زندگی» جامعه تامین گردد.

وحدت ملی (آشتی ملی)

شکی نیست که معترضان، وضعیت سیاسی موجود را تایید نمیکنند، اما در عین حال نگاه سبزها به این وضعیت به گونه ای نیست که حاضر باشند برای خروج از آن به هر شرایط خفت باری تن بدهند. به همین دلیل، موسوی با صراحت گفت که منظورش از وحدت ملی، یکپارچگی و همدلی بین اقشار ملت است و نه توافق سیاسی یا پشت پرده با جناح های حاکمیت. و هر طرحی برای وحدت باید با توجه به این امر (یعنی اصل حاکمیت ملی و اتحاد اجتماعی) تدوین شود و گرنه بی فایده است. واقعیت این است که طرحی را که مفادش مشخص نیست، نه میتوان رد کرد و نه تایید. اما ظاهرا در میان اجزای جناح حاکم بر سر همین طرح نانوشته، اختلاف نظر وجود دارد و بخشهایی از این جناح به دنبال «گریز» از وضعیت موجود هستند، چرا که میدانند تداوم این وضعیت فقط به رشد بیشتر جنبش سبز منجر میشود. بنا براین موسوی و جنبش رو به رشد سبز، عجله ای برای برون رفت از وضعیت موجود ندارد. این طرح هر چه که باشد، رویکرد سبزها، رویکردی اجتماعی است که در هر شرایطی، باید (مثل زندگی) جاری باشد و ادامه یابد. اگر دولتی ملی و متکی به رای مردم ایجاد شود، رویکرد اجتماعی مزبور راحت تر و در آرامش ادامه می یابد، اما در غیر این صورت، مانند ماه های گذشته، مبارزه مدنی ادامه خواهد داشت. این مبارزه هر چه به طول بینجامد، عرصه آن گسترده تر میشود، نیروهای اجتماعی فعال روشهای مبارزه مدنی را بیشتر می آموزند و پخته تر میشوند و در عین حال سیاست و حکومت شفاف تر میشود و همین شفافیت، بلای جان دیکتاتور است. به همین دلیل است که آنان که عاقلتر هستند، از هم اکنون به فکر چاره افتاده اند و به زودی یک انشعاب دیگر در جناح حاکم اتفاق خواهد افتاد. پس عجله و شتابی در کار نیست و «زندگی» ادامه دارد.
* * *

علاوه بر این مسائل محتوایی، نکات فنی و شکلی قابل توجهی هم در تحرکات اخیر رهبران جنبش سبز و به خصوص در پیام تصویری موسوی وجود دارد، که باید مورد توجه قرار گیرد:

رهبران جنبش سبز، تا چندی پیش، همزمان با مردم و هواداران خود، با حاکمیت هم سخن میگفتند. حتی با صراحت از جناح حاکم تقاضا میکردند که در صدا و سیمای انحصاری به آنان فرصتی برای دفاع بدهد. اما استفاده از اینترنت به عنوان یک «رسانه تصویری» نشان دهنده تحولی در رفتار رهبران است، و این یعنی: سبزها دیگر با حاکمیت گفتگویی ندارند. از این پس جنبش سبز، نیازها و مطالبات خود (از نحوه پوشش و لباس گرفته تا لغو اعدام نوجوانان یا آزادی زندانیان سیاسی) را دیگر خطاب به حاکمیت مطرح نمیکند، بلکه خطاب به جامعه بیان میکند. خواسته ای اگر هست، از مردم است نه از حکومت. وقتی موسوی میگوید که وحدت ملی به معنی وصل کردن تجریش به راه آهن است، منظورش این است که باید شکافهای اجتماعی که دولت کودتا به وجود آورده است را از بین برد و با اتحاد در برابر استبداد ایستادگی کرد؛ باید با همه آحاد ملت ارتباط برقرار کرد و شکاف و انزوا را از بین برد.

معنای مبارزه به مثابه زندگی این است که در یک روند دو وجهی، از یک طرف جامعه رشد میکند و خود را به مثابه یک ملت تجربه میکند و از طرف دیگر، گروه حاکم به تدریج محو و پژمرده میشود. این همان فرایند تدریجی دفع و حذف حاکمیت غیر ملی و بازگشت حاکمیت به ملت است. با پیگیری این روند میتوان دو وضعیت را انتظار داشت: یا دار دسته مسلح حاکم به تدریج حذف و محو میشود و دولت ملی تشکیل میشود، یا این که به مقاومت و سرکوب ادامه میدهند که در این صورت، مبارزه ادامه می یابد و در زمانی مناسب که ملت به اندازه کافی قدرت گرفت و متحد شد، با زور مشروع، خلع سلاح و محاکمه میشوند. بنابراین هیچ مذاکره پشت پرده ای در میان نیست و هر طرحی باید ابتدا به تایید ملت برسد.

در پایان

رهبران جنبش سبز به صورت تلفنی یا حضوری با هم ارتباط داشته و دارند و تاکید بر دیدار خانگی در برابر دوربین ها و رسانه ها و استفاده از اینترنت برای سخن گفتن با مردم، حاوی یک پیام ضمنی است؛ ارسال پیام تصویری و برگزار کردن نشست های خانگی، یعنی این که جنبش باید از طریق جلسات خانوادگی در خانه ها، محله ها، محیط های کاری و دانشگاهی گسترش یابد تا به چنان قدرتی برسد که دیگر حاکمیت نتواند خود را به ناشنوایی بزند. باید توجه داشت که جنبش سبز از ابتدا حالت شبکه ای نداشت و این یک طرح از پیش طراحی شده نبود. در واقع محدودیت رسانه ها و احزاب باعث شد سبزها از اینترنت استفاده کنند و ساختار شبکه ای اینترنت باعث شد که جنبش به صورت ناخودآگاه به صورت یک شبکه اجتماعی عمل کند. اکنون وقت آن رسیده که این شبکه ها به صورتی آگاهانه در میان مردم و در درون جامعه ایجاد شوند و گسترش یابند و از اینترنت بیشتر به عنوان رسانه استفاده شود.

تحولات اخیر همچنین نشان میدهد که موسوی، نه تنها موسوی دهه 60 نیست، بلکه موسوی 22 خرداد 88 هم نیست. او همگام و همراه با ملت خود را با روند شتابان تحولات پس از کودتا تطبیق داد و از یک اصلاح طلب سیاسی به یک مصلح اجتماعی تبدیل شد. موسوی نه یک بت است و نه یک پل پیروزی، او اکنون یکی از مردم است؛ مردمی که علاوه بر مطالبات کنونی خود، وارث تاریخی جنبش دموکراسی خواهی دوران معاصر هستند و مورد تحسین و تکریم جهانیان قرار گرفته اند. این مردم، این جنبش و رهبرانش، حتی برای مخالفان خود یک «فرصت» به شمار میروند. این دیگر یک انتخاب نیست، تقدیر هم نیست. اینها مردمی هستند که انتخاب خود را کرده اند و آمده اند که بدانند چرا باید انتخاب کرد.
اکنون شکست یا پیروزی این جنبش، به نام ایران ثبت خواهد شد

.