Saturday, February 6, 2010

حکایت این روزهای ما

آیا داستان آن مرده شور رو به مرگ را شنیده اید؟؟
میگویند مرده شوری بود که در بستر مرگ افتاده بود و رفتن را نزدیک میدید، پسر خود را فراخواند و به او گفت فرزندم من در حق مردگان خیلی بدی کردم، از کفن آنها میدزدیدم و میفروختم، بستگانشان خیلی نفرین کرده اند و اکنون که وقت رفتن است از تو میخواهم کاری کنی که برایم خدا بیامرزی بخری. پدر مُرد و پسر به جای پدر مرده شور شد. او نه تنها کفن مرده ها را میدزدید، بلکه تکه چوبی هم به ... آنها فرو میکرد و مردم که مرده هایشان را میگرفتند و میدیدند هم کفن مرده شان دزدیده شده و هم چوبی به ...ش فرو کرده اند، میگفتند خدا بیامرزد آن مرده شور و کفن دزد اولی را ...


شده حکایت این روزهای ما.. که به هرکسی میرسی میگوید خدا بیامرزد آن شاه سابق را !


Tuesday, February 2, 2010

یک با یک برابر نیست

معلم پای تخته داد می زد
صورتش از خشم گلگون بود
و دستانش به زیر پوششی از گرد پنهان بود
ولی آخر کلاسی ها
لواشک بین خود تقسیم می کردند
وان یکی در گوشه ای دیگر جوانان را ورق می زد
برای آنکه بی خود های و هو می کرد و با آن شور بی پایان
تساوی های جبری رانشان می داد
خطی خوانا به روی تخته ای کز ظلمتی تاریک
غمگین بود
تساوی را چنین بنوشت
یک با یک برابر هست
از میان جمع شاگردان یکی برخاست
همیشه یک نفر باید به پا خیزد
به آرامی سخن سر داد
تساوی اشتباهی فاحش و محض است
معلم
مات بر جا ماند
و او پرسید
گر یک فرد انسان واحد یک بود ایا باز
یک با یک برابر بود
سکوت مدهوشی بود و سئوالی سخت
معلم خشمگین فریاد زد
آری برابر بود
و او با پوزخندی گفت
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که زور و زر به دامن داشت بالا بود
وانکه قلبی پک و دستی فاقد زر داشت
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
آن که صورت نقره گون
چون قرص مه می داشت
بالا بود
وان سیه چرده که می نالید
پایین بود
اگر یک فرد انسان واحد یک بود
این تساوی زیر و رو می شد
حال می پرسم یک اگر با یک برابر بود
نان و مال مفت خواران
از کجا آماده می گردید
یا چه کس دیوار چین ها را بنا می کرد ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس که پشتش زیر بار فقر خم می شد ؟
یا که زیر ضربت شلاق له می گشت ؟
یک اگر با یک برابر بود
پس چه کس آزادگان را در قفس می کرد ؟
معلم ناله آسا گفت
بچه ها در جزوه های خویش بنویسید
یک با یک برابر نیست

اثری از خسرو گلسرخی